روز اول که برای ما اول تیر بود، ساعت ۷ صبح خودمون رو به نظاموظیفهی شهرمون معرفی کردیم. اونجا با توجه کدی که خورده بودیم به نوبت سوار اتوبوسمون کردن و به سمت پادگان ۰۲ حرکت کردیم. تقریباْ ساعت ۵ عصر بود که رسیدیم. قبل از ما خیلیها خودشون رو معرفی کرده بودن و جلوی پادگان پر از اتوبوس بود.
داخل پادگان شدیم و چند تا از سربازهای قدیمی به خطمون کردن و اسامی رو یادداشت کردن. بعد گفتن اگر گوشی رو تحویل ندادید برید به اتاق امانت گوشی تحویل بدید. من و چند نفر دیگه رفتیم که تحویل بدیم. باید سیمکارت و رم و باتری رو درمیاوردیم و گوشی رو با ۵۰۰ تومن تحویل می دادیم و رسید میگرفتیم. بعد که برگشتیم دیدیم که زکی! بقیه رفتن و نیستشون! یه کم معطلمون کردن که همهی اونهایی که رفتن گوشی تحویل بدن بیان و بعد حرکت کردیم و رفتیم و به بقیه ملحق شدیم. با توجه به مدرک و محل اعزام رفتیم داخل یه سالن خیلی بزرگ و روی صندلیها نشستیم. حدود پونصد نفر بودیم. قبل ما هم گویا چند سری اومده و بودن و رفته بودن.
دو نفر ستوان سه و چند نفر گروهبان برگههایی بینمون تقسیم کردن که اطلاعاتمون رو وارد بکنیم و توضیحات لازم رو دادن. مثلا باید آدرس و تلفن یکی از اقوام درجه یک رو هم وارد میکردیم. مهم هم نبود که خونه شون توی کدوم شهره. اطلاعات شناسنامهای و زبانهایی که بلدیم و شماره حساب سپه و رشته تحصیلی و... رو وارد کردیم. بعد ۹نفر، ۹نفر، برگههای آبی رو گرفتن و گردان و گروهانمون رو مشخص کردن. هر و باید میرفتیم بوفه و ۶ هزار تومن میدادیم و اتیکتهای لباس و خودکار و دفترچه یادداشت و کاغذ و پوشه و برچسب و گیره و دفترچه مرخصی و کیسه زباله (برای اینکه وقتی لباس دادن بذاریم داخلش) و اتیکت پوتین و چند سانتیمتر کش میخریدیم. بعد گروهان های هر گردان توی یک ستون وایسادن و کل گردان وقتی همه وسایلشون رو از بوفه خریدن، حرکت کردیم به سمت آسایشگاه. اونجا هر گروهان به دست سرگروهان سپرده شد و حرکت کردیم به سمت اتاق گروهانمون. فکر کنم ۲۷ نفر بودیم. که هر ۹ نفر از یک استان بودیم. بعد سرگروهان که خیلی متشخص و باادب بود، مطالبی رو روی تخته وایتبرد نوشته بود که یادداشت کردیم. مطالب اینها بودن:
۱- اصلاح موی سر با نمرهی چهار - خط ریش کوتاه - تیغ زدن صورت ممنوع (باید با ماشین تراشیده شود اگر قصد زدن داریم) و حداکثر اندازهی ریش باید شمارهی ۶ باشد.
۲- همراه داشتن وسایلی همچون موبایل، سیگار و فلش ممنوع.
۳- استفاده از جوراب مشکی بدون آرم و علائم. (ساق بند مشکی هم آورده شود.)
۴- شرایطدارها مدارک خود را حداکثر ظرف دو هفته تحویل دهند. (مدارک لازم را روی دیوار چسبانده بودند.)
۵- آوردن دستمال پارچهای سفید برای نظافت اسلحه. (۵۰ سانتیمتر)
۶- همراه داشتن پول نقد کافی. (۴۰ تا ۵۰ هزار تومان) عابربانک داخل پادگان موجود است.
۷- قاشق، چنگال و لیوان شیشهای از منزل آورده شود.
۸- برای خروج از پادگان لباس شخصی مناسب آورده شود.
۹- قفل کوچک برای ساک نظامی که داده میشود تهیه شود.
۱۰- کپی شناسنامهی خود و پدر و مادر آورده شود.
۱۱- باطل کردن دفترچهی بیمهی قبلی.
۱۲- آوردن زیرپوش سفید آستین دار. (چون موقع ورزش باید زیرپوش به تن داشته باشیم.)
۱۳- آوردن کیسهی زباله برای هر نفر ۱۰ عدد.
۱۴- هر نفر ۴۰ هزار تومان اولین روز برای خرید لوازم شخصی به همراه داشته باشد.
۱۵- آماده کردن لباس به شکل روبهرو. (که نحوهی دوختن آرمها و اتیکتها رو روی لباس کشیده بود و توضیح هم دادند.)
بعد برگههای آچار و گیره و کپیشناسنامه و کارت ملی و برگه واکسن و اون برگهای که توی سالن قبلی پر کرده بودیم رو ازمون گرفت. باید صفحهی اول دفترچهی مرخصی رو هم پر می کردیم و تحویل میدادیم. توی برگ اول دفترچهی مرخصی که یه دفترچهی آبیرنگه، باید یه آدرس مینوشتیم که میشد به جای آدرس خودمون، آدرس یکی از اقوام که خونهش نزدیک پادگانه رو هم بنویسیم. در اینصورت بهمون مرخصی روز برگ میدادن. اما احتمالش میره که توی ایام مرخصی میاندوره (که شابد بدن) این افراد رو نگهبان بکنن و نتونن مثل سایر افرادی که خونهشون راه دوره، طول مرخصی میاندورهشون زیاد باشه.
بعد یهو فرمانده گردان اومد تو و کمی داد و بیداد کرد و برعکس سرگروهانمون از سؤالهایی مثل اینکه نمیتونیم با توجه به ساعت حرکت اتوبوس سر وقت برسیم و... عصبانی میشد. اما راضی شد که اونایی که راهشون دوره، مرخصی سه روز اول رو نرن و بمونن توی پادگان.
بعد توی همون آسایشگاه خودمون لباسها در سایزهای مختلف بود که البته فقط شمارهی کفش رو ازمون پرسید و خودش سایز لباسها رو تخمین زد و بهمون داد. برای من که همهی لباسها سایزشون مناسب شد به جز کلاهه که کوچیک شد. حواستون باشه که شمارهی پاتون رو بهتره یه شماره بزرگتر بگید که زیاد پاتون اذیت نشه.
بعد یکی از اتیکتهای لباس رو که اسم گروهان و گردانمون بود رو ۱۵۰۰ تومن بهمون فروخت. البته اختیاری بود و میشد بریم خودمون از بیرون تخیه بکنیم. تاکید هم کرد که اتیکتهای اسم و فامیل و گردان هم باید چاپی باشن و با ماژیک نوشته نشن.
آخر کار هم برگههای مرخصی ۳ روزه رو بهمون دادن که بریم و کارهای لباسهامون رو انجام بدیم و برگردیم. ما که سهشنبه بود که پذیرش میشدیم و کارمون تا ۹ شب طول کشیده بود، تا شنبه ۶ صبح مرخصی داشتیم. که گویا باید ۵ و نیم صبح جلوی در اصلی پادگان و ۶ توی آسایشگاه برسیم.
برای آخر هفتهها هم به همه مرخصی میدن. از چهارشنبه ظهر تا شنبه ۶ صبح. روز برگ هم به این صورته که از بعد از ظهر هر روز تا ۶ صبح فردا مرخصی میدن. اگر هم بخوایم میشه به جای ساعت ۶ صبح که ساعت برگشت از مرخصیهاست، تا ساعت ۱۰ شب شب قبل که هنوز خاموشی ندادن برگردیم پادگان. گویا اگر شب دیرتر هم برسیم راه میدن، اما بهتره قبل از ۱۰ شب پادگان باشیم.
اگر سؤالی داشتید بپرسید تا جواب بدم.
یاد سربازی به خیر من رو یاد دوران سربازی خودم انداختی خیلی شیرین بود